معنی قصد داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
قصد داشتن
آهنگ داشتن، عزم
آهنگ داشتن، عزم
تصویر قصد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
قصد داشتن
قَصد داشتَن
عزم و آهنگ داشتن
عزم و آهنگ داشتن
تصویر قصد داشتن
فرهنگ فارسی عمید
قصد داشتن
Intend
Intend
تصویر قصد داشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
pretender
pretender
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
намереваться
намереваться
دیکشنری فارسی به روسی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
beabsichtigen
beabsichtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
zamierzać
zamierzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
намірятися
намірятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
pretender
pretender
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
avoir l'intention de
avoir l'intention de
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
intendere
intendere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
bedoelen
bedoelen
دیکشنری فارسی به هلندی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
इरादा करना
इरादा करना
دیکشنری فارسی به هندی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
berniat
berniat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
نوى
نَوَى
دیکشنری فارسی به عربی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
의도하다
의도하다
دیکشنری فارسی به کره ای
قصد داشتن
قَصد داشتَن
להתכוון
להתכוון
دیکشنری فارسی به عبری
قصد داشتن
قَصد داشتَن
打算
打算
دیکشنری فارسی به چینی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
意図する
意図する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
niyet etmek
niyet etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
kusudia
kusudia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
ตั้งใจ
ตั้งใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
উদ্দেশ্য করা
উদ্দেশ্য করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
قصد داشتن
قَصد داشتَن
ارادہ کرنا
ارادہ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بلد داشتن
بلد داشتن
رهبر داشتن
رهبر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آمد داشتن
آمد داشتن
مبارک بودن میمون بودن یمن داشتن
مبارک بودن میمون بودن یمن داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سود داشتن
سود داشتن
فایده داشتن منفعت داشتن
فایده داشتن منفعت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر یاد داشتن
یاد داشتن
یاد داشتَن
به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر غصه داشتن
غصه داشتن
غُصّه داشتَن
غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن
غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر قدم داشتن
قدم داشتن
پایدار بودن بر سر پیمان بودن ثابت بودن پایدار بودن
پایدار بودن بر سر پیمان بودن ثابت بودن پایدار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قدر داشتن
قدر داشتن
ارز داشتن گرامی بودن
ارز داشتن گرامی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
مصدق داشتن
باور کردن تصدیق کردن باور کردن: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم که مرغی آتشخوار دیده ام مصدق نداشتند و از آن استبداعی بلیغ رفت
باور کردن تصدیق کردن باور کردن: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم که مرغی آتشخوار دیده ام مصدق نداشتند و از آن استبداعی بلیغ رفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر یاد داشتن
یاد داشتن
بخاطرداشتن مقابل فراموش کردن، بخاطر سپردن، آموختن
بخاطرداشتن مقابل فراموش کردن، بخاطر سپردن، آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر آمد داشتن
آمد داشتن
((~. تَ))
فرخنده بودن، خوش قدم بودن
فرخنده بودن، خوش قدم بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویر قله داشتن
قله داشتن
Crest
Crest
دیکشنری فارسی به انگلیسی